تجربه های کسب شده در شرکتهای برنامه نویسی در سمت برنامه نویس و سرپرست پشتیبانی

[ali]

هیچوقت به مشتری بی احترامی نکنید. در برخی موارد سرمون خیلی شلوغ میشد. اونقدر کار میریخت سرمون که فرصت سرخاروندن نداشتیم. در این مواقع گاهی اوقات مشتریا هم سرمون داد میزدن و غرغر میکردن. ولی سعی می کردیم همیشه با زبان خوش یه جوری مشتری رو راضی کنیم که نپره.
همین مورد باعث میشد که مشتریا توی تائید صورت وضعیتهای پشتیبانی معمولا اذیتمون نکنند.
هیچوقت اگر مشتری عصبانی شد بهش نگین حالا مگه چی شده . . . سعی کنین با سیاست یه طوری آرومش کنین و کار رو حل کنین. یادمه یه بار یکی از همکارامون که حقیقتا خیلی بی وجدان بود با مشتری کل کل کرد و خلاصه پروژه رو به فنا داد. اولش هم اینطوری شروع کرد. حالا مگه چی شده اینقدر سر خودتون رو شلوغ کردین . . . همین یه جمله کافی بود که پروژه بره رو هوا و ایشون هم چون سابقه بد اخلاقی داشتن اخراج شدن. (مشتری ولی نعمت است و باید با سیاست یه جوری ازش پول کشید بیرون ، ولی بعضیا ظاهرا کتاب بی شعوری رو مطالعه نکردن . . . )
چند سال بعد هم ازشون خبر گرفتم متوجه شدم که دارن مسافر کشی می کنند. آخه توی هر شرکتی که رفتن همون رویه بی وجدانی و بی اخلاقی رو پیش گرفتن . . . در نهایت به بن بست خوردن.
سعی کنین اگر با مدیر غرغرو همکار شدین همون اول تکلیفتون رو باهاش روشن کنین. من چند بار با مدیر های بسیار عصبی و بی ادب و غرغرو همکار شدم. حقیقتش دیگه بعضی وقتا اونقدر عصبیم می کردن که حد نداره. یک بار هم مجبور شدم توی روی مدیر بایستم. ولی کلا آدمهای غرغرو آدمهای خوبی نیستن و آدم رو توی کار داغون می کنن. سعی کنین قبل از ورود به محیط کا ، حتما به نحوی از طریق تحقیق از همکاران آینده محیط کار رو بسنجین. معمولا اگر از 3 یا 4 نفر بپرسین بالاخره یک آدم صادق همه چیز رو به شما میگه. اینم عرض کنم که مدیرعامل های حرام لقمه زیاد هستن که عادت به خوردن مال حرام و حق کارگر دارن و چیزی حتی ناموسشون هم براشون مهم نیست به جز پول.
به شدت از همکاری که همیشه از شکستها و ناکامیهایش می گوید و پیروزیهایش را از شما مخفی می کند دوری کنین. این افراد خیلی خطرناک هستند . . .