انجمن وب سایت مشاوره در زمینه پروژه های برنامه نویسی و طراحی وب سایتهای تجاری

نسخه‌ی کامل: روزي كه براي اولين بار براي پيدا كردن محل دانشگاه به تيران رفتم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
مجددا سلام
اينبار مي خام خاطره روزي رو كه فرداش قرار بود بريم دانشگاه براتون بنويسم. ساعت 4 بعد از ظهر سال 1381 زمستان قرار گذاشتيم كه بيان دنبالمون كه بريم تيران و كرون كه ببينيم دانشگاه تازه تاسيس كجاست. اول كاري كه راه افتاديم يك تصادف كوچيك (سپر به سپر ) داشتيم كه با يك آدم Angry (خدا خیرش بده. هم مقصر شد هم بعدش به التماس افتاد. مردم می گفتن چیزی نشده بیا برو می گفت نه جان تو نمیشه باید وایسیم پلیس بیاد.) طرف بوديم و مارا حدود يك ساعت معطل كرد. چون ما كار داشتيم و بايد تا هوا روشن بود (اين نكته را هم بگويم كه وسط زمستان بود و هوا هم بسيار سرد بود) به تيران مي رسيديم همش كوتاه مي يومديم ولي اين مرد فكر مي كرد كه چون ما كوتاه مي آييم ما مقصريم. سرتان را درد نيارم پليس اومد و آن مرد تقصير كار اعلام شد و پليس مي خواست يك كپن از بيمه آن مرد به ما بدهد. ولي ما نگرفتيم و بعد از كلي اتلاف وقت به طرف تيران راه افتاديم.Exclamation و حالا قسمت دوم اتلاف وقت زماني بود كه ما را به خاطر نبستن كمر بند ايمني متوقف كردند و . . . . . Confusedآنجا هم يك پانزده دقيقه اي معطل شديم. نهايتا زماني به تيران رسيديم كه تقريبا آخرهاي روشني هوا بود. خيلي دنبال دانشگاه گشتيم ولي چون ساختمان جديد دانشگاه تازه تاسيس بود هيچكس از محل دقيق آن خبري نداشت.Cool
بالاخره خسته و نااميد رفتيم پهلوي يك صاحب آژانس. از آن آقاياني كه آنجا بودند هم سوال كرديم. ولي آنها هم خبري نداشتند. ولي وقتي فهميدند كه ما از راه دور آمده ايم همانجا ما را نگه داشتند و آن بنده خدا(صاحب محترم آژانس فروزان تیران) آنقدر به اين طرف و آن طرف زنگ زد تا بالاخره آدرس دانشگاه را براي ما پرسيد و در آن شب سرد گرماي برخورد آن مرد بزرگوار Heartچنان من را گرم كرد كه گوئي در شهر و ديار خود هستم. بله اين اولين برخورد من با مردم خونگرم شهرستان تيران و كرون بود. Rolleyes
اين برخورد براي من درسي شد تا در حد توان به افرادي كه به من رجوع مي كنند از ته دل كمك نمايم و به اين نتيجه رسيدم كه حس انساندوستي هنوز از بين نرفته است.Angel
لینک مرجع