انجمن وب سایت مشاوره در زمینه پروژه های برنامه نویسی و طراحی وب سایتهای تجاری

نسخه‌ی کامل: سنندج سال 1372 منازل سازمانی لشگر 28 پیاده کردستان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام. این خاطره و عکسهای مربوط به اون مربوط میشه به حدودای تابستان سال 1372 که با بچه ها معمولا بعد از ظهر ها و یا صبح ها یه زمین خاکی بود که داخلش فوتبال بازی می کردیم. دور و بر این زمین خاکی به صورت تپه درست شده بود. این زمین خاکی رو شهرداری لشگر 28 اون زمون درست کرده بود. زمین رو کنده بودن و مسطح کرده بودن برای ساخت یک مقر که البته به علت اینکه زمان ساخت عقب افتاده بود ما بچه ها از اون زمین خاکی به عنوان زمین فوتبال استفاده می کردیم. Confused
بخش شرقی زمین خالی منتهی می شد که یک سری میدان مین که با سیم خاردار اونجا رو پوشش داده بودن. البته عکس مربوط میدان مین رو اونجا گذاشته بودند ولی حقیقتش ما بچه روی بچگی خودمون میگفتین اینا رو گذاشتند که ما رو بترسونند.Tongue
[تصویر:  MineField_S.jpg]
خطر میدان مین
چند بار بر حسب اتفاق توپ فوتبال ما رفت و افتاد داخل اون میدان مین و چند بار من و بچه های دیگه رفتیم و توپ رو از لابلای سیم خاردارها و دقیقا از داخل همون میدان مین بیرون آوردیم بدون اینکه اتفاقی برامون بیفته. (خدا به پدر و مادرمون رحم کرده بود) حدودای زمستون بود که یه روز ظهر از مدرسه برگشتم که شنیدم یه سرباز می خواسته از بین سیم خاردارها رد بشه که یه مین ترکیده و بد جوری زخمیش کرده. خلاصه مار رو میگین حسابی ذَهره تَرَک شدیم. شده بودیم عین برق گرفته ها. یاد اون دفعاتی افتادم که میرفتم لای سیم خاردارها و توپ رو از وسط میدون مین بیرون می آوردیم بدون اینکه مشکلی برامون پیش بیاد.Idea حلاصه کلوم از اون روز دیگه تا چند کیلومتری میدون می هم پیدامون نشد.

[تصویر:  Sanandaj_1370_s.jpg]
عکس از تیم فوتبال اون زمون با بچه های همسایه
اسم افراد از چپ به راست ایستاده:
آقای امید ابراهیم پور (اهل شیراز بودند) - این بنده حقیر (علی نجف زاده) - آقای بیژن اسماعیلی (اهل کرمانشاه بودند)

اسم افراد از چپ به راست نشسته:
آقای امین تُرک - آقای ایمان ابراهیم پور - آقای همره نوری (اهل مشهد بودند) - آقای پیمان پورتقی (اهل سنندج بودند و واقعا خانواده ایشان همسایگی رو در حق خانواده این بنده حقیر تمام کردند. خیلی بامعرفت و انسان بودند.)

[تصویر:  Sanandaj_1373_s.jpg]
یک عکس یادگاری دیگه از دوستان قدیمی
از راست به چپ:
آقای دانیال ابراهیمی - این بنده حقیر (علی نجف زاده) - آقای پیمان پورتقی (اگر اشتباه نکنم این عکس رو باید اواسط پائیز گرفته باشیم. عکاس هم آقای امید ابراهیم پور بودن که در عکس قبلی میتونین مشاهده بفرمائین)

[تصویر:  6353890187863411570ManPeimanDanial.jpg]
این هم یک عکس دیگه از همون سه نفر قبلی که فکر کنم حدودای سال 1375 در زمین چمن لشگر 28 پیاده کردستان گرفتیم. هر سه نفرمون اون زمون کونگ فو کار (کونگ فو توآ) بودیم. نفر وسطی که استیلش مثل بروسلی هست آقای پیمان پورتقی است.
این عکس رو با یکی از آشناهامون به نام آقای اسد الله وجدی که اهل ملکان مبارک آباد در میاندوآب بود در سال 1372 گرفتیم. اون زمون توی لشگر 28 خدمت مقدس سربازی رو می گذروندن.

[تصویر:  Sanandaj_Egbal.jpg]
این عکس رو هم فکر کنم حدودای سال 1375 بود که با آقای محسن بابایی گرفتیم. این عکس رو توی زمین فوتبال لشگر 28 پیاده کردستان (در بخش منازل سازمانی) گرفتیم. آقای محسن بابایی از دوستان صمیمی بنده بودند و یک مدتی رو توی دبیرستان شهید سلیمانخاطر با هم بودیم. البته رشته تحصیلی ایشون با بنده فرق می کرد. به همین خاطر فقط در مواقع زنگ تفریح همدیگر رو میدیدیم. یادش بخیر با هم خاطره ها داشتیم. امیدوارم یک روزی دوباره تا زنده هستم بتونم ایشون رو ببینم.

[تصویر:  Babaii.jpg]
لینک مرجع